-
وقتی هستی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 16:19
وقتی هستی همهی هستیام را با لبم میگذارم روی شانههات. وقتی هستی نگاهم تاب نمیآورد مثل رنگ روی تنت شُره میکنم. وقتی هستی هیچ چیز کم نیست خدا هم هست آن بیرون جای پاش هم هست بر برف چقدر رقصیده بود آن شب! "عباس معروفی"
-
هــــوای ســــحــــــــرم آرزوســــت
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 16:14
بـــاز هــــوای ســــحــــــــرم آرزوســــت خـــلــــوت و مــــژگــــان تــرم آرزوسـت شـکــــوه ی غـــربـــت نــبــرم ایـن زمـان دسـت تـــــــو و روی تــــو ام آرزوســت خــــســتــــه ام از دیـــدن ایـن شـوره زار چـشـم شـقــــایــــق نـگـرم آرزوســـت واقـــعـــه ی دیـــــــــدن روی تـــــــــو را ثــــانــــیــــه ای...
-
تنهایی من
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 23:11
انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند تنهایی من عمیق ترین جای جهان است و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد "لیلا کردبچه"
-
امسال بهار
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 23:08
امسال بهار فهمیدم با تقدیر نمی شود درافتاد و با نگاه تو نمی شود درافتاد و با آمدنت نمی شود درافتاد این که در آغوش تو خوابت را می بینم یعنی مدام در سرنوشتم راه می روی امسال بهار فهمیدم وقتی کنار هم راه می رویم بارانی از شکوفه های شکوه بر سرمان می بارد. امسال بهار برگ معجزه را از این عشق تغزلی نشانت می دهم گل من! و برگ...
-
دیگر به بهشت نمیروم
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 23:05
آسمان را نگاه میکنم قدش آنقدر بلند است که تقویم را برمیدارم تک تک برگهایش را با بادبادکی به آسمان میسپارم... حالا میتوانم برگردم به اول زمان اما نه! دیگر به بهشت نمیروم آنجا خون تاوان سیبی بود که با عشق به تو دادم... تنها گوشه ای ته چشمان تو بهشت که هیچ ابدیتی است برای من.. نگاهم کن "گیلدا ایازی"
-
تصمیم
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 22:58
دست های تو تصمیم بود باید می گرفتم و دور می شدم. "شمس لنگرودی"
-
رگبار بهار باش
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 22:45
قهوهای موها و شرابی لبهایم برای این شبنشینی کافیست حالا فقط مانده باد بیاید حواس روسریام را پرت کند و پیراهنم را به بازی بگیرد تا تو شعر تازهات را کامل کنی ::: گاهی سرزده دیوانهوار کوتاه به دیدنم بیا رگبار بهار باش ... "انسیه موسویان"
-
من با تو گر گرفتم
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 22:40
از پا تا سرت سراسرت نوری و نیرویی وجود مقدست را در بر گرفته است جنس تو ، جنس نان نانی که آتش او را می پرستد عشقم خاکستری زیر خاک بود من با تو گر گرفتم عشق من عزیزم پیشانی ات . پاهایت و دهانت نانی است مقدس که زنده ام می دارد آتش به تو درس خون داد از آرد تقدس را فرا بگیر و از نان بوی خوش را "پابلو نرودا"
-
سحرم کشیده خنجر
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1392 22:36
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستارهای ست باری دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن ماهی که به تو پرتوی...
-
سنجاق سرم
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:39
سنجاق سرم از عشق چیزی نمی فهمد فقط همین را می داند چگونه وقتی تو می آیی زیباترم کند "الهام اسلامی"
-
جوانی ام
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:37
جوانی ام گوشهی آغوش تو بود لحظهای صبر اگر میکردی پیدایش میکردم آغوشت را باز کردی برای رفتنام شاید حق با تو بود من دیر شده بودم " شهاب مقربین"
-
به من دروغ بگو
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:32
دوباره به من دروغ بگو بگو که رویاهایت میان مرگ و من پرسه نمیزند تنات را چند بار خلاصه کردهای میان تن آب و طناب؟ چند بار مرد شدهای به مرگ فکر کردهای چند بار به من به پیراهنام که نباشد دروغ بگو قهرمان مگر یک مرد چقدر میتواند راست بگوید؟ "ناهید عرجونی"
-
غربت من
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:29
غربت من شده نبودن تو. همه چیز را مثل موهات به باد بسپار دلت را به من. یادت نرود مال منی! این رنگهای نو به نو این جنگهای ویرانگر این سنگهای مرگ و زندگی همه حواس آدم را پرت میکنند از اسب. میترسم نگاهت حواس مرا پرت کند میترسم یادم برود مال منی در آغوشت بگویم کی میآیی؟ بپرسی کجا؟ و من بگویم با اسب. (عباس معروفی )
-
دلاویزترین حرف جهان
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:22
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت، نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو ! « دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس ! « دوستت دارم » را با من بسیار بگو ! (فریدون مشیری)
-
این جایم
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:17
این جایم بر تلی از خاکستر پا بر تیغ می کشم و به فریب هر صدای دور دستمال سرخ دلم را تکان می دهم . (حسین پناهی)
-
تویی راز بودن
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 22:13
من از پشت شبهای بی خاطره من از پشت زندان غم آمدم من از آرزوهای دور و دراز من از خواب چشمان نم آمدم تو تعبیر رویای نا دیده ای تو نوری که بر سایه تابیده ای تو یک آسمان بخشش بی طلب تو بر خاک تردید باریده ای مرا با نگاهت به رویا ببر مرا تا تماشای فردا ببر دلم قطره ای بی تپش در سراب مرا تا تکاپوی دریا ببر تو یک خانه در...
-
دستهات
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 00:14
دست هات را که باز کنی ، به هیچ جا بند نیستم، سقوط میکنم. (عباس معروفی)
-
دست خودم نیست
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 00:12
، باید بیایم تا در توفان تن من قایقت باشد . یا نه! بادبانت. و تمام رگهایم رشتههای سیمی باشند تا جریان برق بگذرد از آنها و چراغ اتاقت را روشن نگه دارد ؛ مثل نفسهای تو که مرا زنده نگه داشتهاند … (سیما یاری)
-
فریب نگاه تو
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 00:05
بیا باز فریب بخوریم تو فریب حرف های مرا و من فریب نگاه تو را ... مگر زندگی چه می خواهد به ما بدهد که تو از من چشم برداری و ...من نگویم که دوستت دارم "شهاب مقربین"
-
دیگر سیبی نمانده
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:59
دیگر سیبی نمانده نه برای من نه برای تو نه برای حوا و آدم ... ببین ! دیگر نمیتوانی چشمهام را از دلتنگی باز کنی . حتا اگر یک سیب مانده باشد رانده میشوم . ... سیب یا گندم؟ همیشه بهانهای هست . شکوفهی بادام غم چشمهات خندیدن انار و اینهمه بهانه که باز خوانده شوم به آغوش تو و زمین را کشف کنم با سرانگشتهام . زمین نه،...
-
شبیه موهای توست
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:58
جهان چیزی شبیه موهای توست، سیاه و سرکش و پیچیده خیال کن چه بیبختم من! که به نسیمی حتی جهانم آشوب میشود .. . ("کامران رسول زاده")
-
پایان جهان
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:54
این روزها دیده ای ؟ آدم ها از پایان جهان می ترسند عشق من می دانی ؟ فقط وقتی تو نباشی دنیا تمام می شود. (عباس معروفی)
-
در جست و جوی دوست
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:52
در پشت چارچرخهی فرسودهای، کسی خطی نوشته بود: «من گشتهام، نبود ! تو دیگر نگرد ، نیست» این آیهی ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت چشمم برای اینهمه سرگشتگی گریست . چون دوست در برابر خود مینشاندمش تا در عرصهی بگو و مگو، میکشاندمش : «در جست و جوی آب حیاتی ؟ در بیکران این ظلمات آیا ؟ در آرزوی رحم ؟ عدالت ؟ دنبال...
-
نگاهت می کنم
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:48
می خواهم همه ی دنیا باشم در آغوش تو می خواهم همه ی دنیایم آغوش تو باشد آقای من ! دنیایم را از من نگیر . همینجور که ساده نگاه کنی یا اخمالو حتا در خواب گوشه های لبهات می خندد نگاهت می کنم نگاهت می کنم و مست به خواب می روم . می شود صدایت را همیشه در خواب من جا بگذاری؟ ("عباس معروفی")
-
سواحل تو
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:44
اسمش را خودکشی نگذار ، حتی نهنگی مثل من که عمق اقیانوس را دیده دلش برای سواحل تو تنگ میشود. (کامران رسول زاده)
-
تابعیت دائمی در قلبم
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:41
دوست داشتنات را از سالی به سال دیگری جابهجا میکنم انگار دانشآموز مشقاش را در دفتری تازه پاکنویس میکند. رسید صدای تو، عطرتو، نامههای تو و شمارهی تلفن تو و صندوق پستی تو میآویزمشان به کمد سال جدید تابعیت دائمی در قلبم را به تو میدهم تو را دوست دارم هرگز رهایت نمیکنم بر برگهی تقویم آخرین روز سال در آغوشم...
-
بازهم دوستت خواهم داشت
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:36
بسیار پیشتر از امروز دوستت داشتم در گذشتههای دور آن قدر دور که هر وقت به یاد میآورم پارچبلور کنار سفرهی من ابریق میشود کلاه کپی من، دستار کت و شلوارم، ردای سفید کراواتم، زنار اتاق، همین اتاق زیر شیروانی ما غار غاری پر از تاریک و صدای بوسههای ما و قرنهای بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت آنقدر که در خیالبافی...
-
تقسیم میشوم درتو
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:31
همــه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “ تــو” … می بینی ؟؟؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی است ؟؟
-
خوابی شیرین
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:28
خوابی شیرین که در انتظار تعبیرش نبودی، بارانی که دانه دانه تمیز میشود و روی گونهی من مینشیند، کاسهیی از صدف که فرشتگانش پاک کردهاند تا از لبخندت پر شود. این جایی تو در آتش دستهای من و تشنه و بیامان میباری میباری و تسکینم میدهی. (شمس لنگرودی )
-
در خیابان های شب
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 23:23
در خیابان های شب دیگر جایی برای قدم هایم نمانده است زیرا که چشمان ات گستره ی شب را ربوده است. (نزار قبانی)