-
استاد عشق!!!
جمعه 22 دیماه سال 1391 17:21
تقدیم به استاد!!! اجازه استاد! میخوام درس پس بدم: تا اینجا از شما یاد گرفتم که باید به دوستم بی احترامی کنم جواب"اس"اونو هروقت دوست داشتم بدم.هر وقت خودم دوست داشتم بهش زنگ بزنم وهر وقت دوست داشتم به زنگش جواب بدم. یاد گرفتم به او بی اعتنایی کنم اما هر وقت احساس نیاز کردم با او با مهربانی صحبت کنم...
-
جمعه ی بدون شما
جمعه 22 دیماه سال 1391 17:02
باز هم یک جمعه ی بدون شما باز هم همان تلخکامی قدیمی و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ... در عصری که بدون شما به غروب متصل می شود ... الـلـهـم عـجـل لـــولــ ♥ ــیــک الـــفـــرج
-
عشق محمد(ص)
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 21:47
باعرض تسلیت بمناسبت ارتحال رسول اعظم حضرت ختمی مرتبت محمد (ص)وکریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) شعر زیبای شیخ اجل سعدی علیه الرحمه را تقدیم همه عاشقان اهل بیت(ع) میکنم.التماس دعا. ماه فروماند از جمال محمد(ص) سرو نباشد به اعتدال محمد(ص) قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد(ص) وعده دیدار هر کسی به...
-
دفتر زندگی
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 14:44
زندگی دفتری از خاطره هاست... یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک... یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم...
-
مرا پیدا نکردی
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 14:13
هرگز مرا و احساسم را ندیدی!!! بیا درست مثل کودکی هایمان .. بازی را از نو آغاز کنیم .. تو چشم بگذاری و من قایم شوم .. اگر پیدایم کردی هر چه گفتی قبول .. حالا .. تو چشم میگذاری و من قایم می شوم .. درست در پشت سرت .. و تو می گردی و من پیدا نمی شوم .. دیدی ماه من .. من در یک قدمی تو ام .. و تو هرگز مرا پیدا نکردی .. نه...
-
یاد گرفتم ؛ یاد بگیرید
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 22:54
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش ۶ ٫ ۵ ماه بیشتر زنده نیست!!! یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله .... و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچ موقع به هم نمیرسند!!! یاد گرفتم هرچه عاشق تری تنها تری!!!
-
سهم من از زندگی
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 15:39
سهم من از زندگی همین بود: آمد نماند رفت....
-
نامرد نیستم!
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 15:01
دیگه نه از اومدنِ کسی ذوق زده میشم ! نه اگه کسی از پیشم بره حوصله دارم نازشو بخرم که برگرده! بی احساس نیستم! بی معرفت و نامرد هم نیستم! فقط یه زمانی یه کسی واردِ زندگیم شد که یه سری از باورامو از بین برد ! همین...
-
مرده من
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:15
مرده که حتما نباید توی قبر باشد ، یا مثلا یک موجود بی جان در عمق خاک، مرده می تواند زنده باشد ، زندگی کند ، صبح برود سرکار ، آخر شب هم وبلاگ بنویسد.. .
-
اسراف محبت
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 10:38
بدان!!! دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست!!! اسراف محبت است ...
-
سلام آخر
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 16:17
شعر سلام آخر که با صدای زیبای احسان خواجه امیری اجرا شده بسیار لطیف وعاشقانه هستش و اجرای عالی آقای خواجه امیری با تحریرهای بموقع و فراز و فرودهای زیبا واوجهایی که به صداشون میدن به زیبایی این شعر افزوده برای همین زیبایها این شعر را برای تمام دلهای عاشق مینوسم۰ شاد باشید و لحظه خداحافظی برای هیچ دلی نباشد... سلام ای...
-
آواز عاشقانه ی ما
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 13:26
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روز های خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو...
-
دل ساده من
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 14:46
این شعر تقدیم به دلم وهمه دلهایی که ساده بی آلایش هستند. دلهایی که اگه توی این دنیای پراز فریب وریا با شند واقعا عتیقه اند... دل من چه خرد سال است ساده مینگرد ساده میخندد ساده میپوشد دل من از تبار دیوار های کاه گلیست ساده می افتد ساده میشکند ساده میمیرد دل من تنها سخت میگرید...
-
باران
شنبه 16 دیماه سال 1391 16:05
امروزهوای دلم بارانی بود درهوای دوستم ... باران باشد وتوباشی یک خیابان بی انتها باشد.... به دنیا میگویم......خداحافظ
-
زندگی را دوست میدارم
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 20:51
گاهی وقتها ادم از همه خسته میشه حتی از خودش.. امشب فکر میکنم یکی از اون شباست خستگی کار روزانه یک طرف برخوردای انسانهایی که نه درکت میکنند ونه سعی میکنند گوش به حرفات بدند که لاقل یک ذره هم که شده درکت کنند یک طرف..... نمیدونم چرا یهو بیاد شعری از اخوان افتادم که واقعا دلنشینه . براتون بعنوان حسن کلام و برای آرامش...
-
من با تو سخن میگویم
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 14:40
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن میگوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن میگویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو...
-
یاران
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 10:02
یادها فراموش نخواهند شد حتی به اجبار.... ودوستیها ماندگارند حتی با سکوت..... .