گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

سحر شد و نیامد

گفت می آیم
سحر شد و نیامد !
نیامد و نخواهد آمد ...
زیرا او هیچ پیمانی نبست
که نشکست !
او هیچگاه نسوخته
تا معنای سوختن را بداند
او هیچ وقت درد نکشیده
تا بداند درد چیست !
او هرگز
در انظار نمانده
تا از تلخی انتظار با خبر باشد ...
"احمد شاملو"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد