گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

دست خودم نیست

 

،
باید بیایم
تا در توفان
تن من قایقت باشد .
یا نه! بادبانت.
و تمام رگ‌هایم
رشته‌های سیمی باشند
تا جریان برق بگذرد از آنها
و چراغ اتاقت را
روشن نگه دارد ؛
مثل نفس‌های تو
که مرا
زنده نگه داشته‌اند …
        

     (سیما یاری)