تو حسابدار،سرت تو حساب و کتاب
منم ساده مثل چهار عمل اصلی
ساده بودم که زود حل شدم
بیچاره مسئله بعدی!!!!!
"محسن کاجاوی"
بدون اینکه بدانی به یک نقطه خیره میشوی
خوردن غذا که دیگر هیچ
بی زمان بی مفهوم بدون هیچ طعمی
مثل خودت سردو بی مزه
لباسهایت هرروز گشاد تر از دیروز
مو هات ژولیده که با هیچ شانه ای براست نمی آیند
صورتت به یکباره ره صد ساله میرود
مخت هنگ کرده با تعدادی آی سی ها سوخته
هیچ چیز در ذهنت جای نمی گیرد
شبها خاطراتت را مرور میکنی تا خوابت ببرد
تنهایی از تو موجودی میسازد بی شباهت به آدم...
(محسن کاجاوی)
مــ ــ ــ ـن
ایمـــا و اشـاره
نمی دانــم ..!
بایــد
تمــام قــد
روبرویــ ـَم
بایستــی
و
بگویــی
...
...
دوستتــــــ دارم !
میدانی هرگز از هیچ نهراسیده ام
ثابت واستوار
حتی مرگ را به سخره گرفته ام
نمی دانی؟
میدانم که میدانی
اما آنچه نمیدانی این است
که آغوشت به من
آرامشی میدهد
که دلهره وترس را
برایم دل انگیز میکند...
"محسن کاجاوی"
دلم جز به لبخندت
قلبم جز به برق نگاهت
رضا ندارد ...
آه ای خاطرات شبهای تنهایی من
در ذهنم جز آرامشت نمی گنجد
هر سحر دعاهایم
برای سلامتی توست .
"محسن کاجاوی"
'
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام ،مستم
باز میلرزد، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های "مخراشی به غفلت گونه ام را. تیغ"
های "مپریشی صفای زلفکم را .باد"
آبرویم را نریزی ، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگر
حسین پناهی
دعای باران چرا؟!
دعای عشق بخوان
این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین
خدایا ...
کمی عشق ببار
پیر اگر باشم چه غم ، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نــواهــای جـــرس گاهـــی به فـــریادم بــرس
کیــــن ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری
کـــام درویشـــــان نداده خـدمت پیران چه سود
پیــــر را گــــو شــهریار از شبروان است ای پری”