ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
می خواستم با صدا و حرف و نگاه
خواب را از تنت دربیاورم
نمی دانستم چی تنت کنم
که سردت نشود
دنبال یک پرتقال می گشتم
نمی دانستم که تو
باغ پرتقالی
نمی دانستم از شاخه های تو
نارنج های آفتابی نورس
چشم هام را خیره می کند
پیش از آمدنت نمی دانستم
و حالا
دست هام بوی نارنج گرفته است.
"عباس معروفی"