گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

شرمی زنانه

دور ایستاده ام
در مرز تیره ی روشن شرمی زنانه
تا باز نشناسی ام
هر چند
در من تمام توست
در تو
تمام آنچه دوست می دارم.

     "رویا زرین"
 

خدای من زیباست

 

 دیوارهای خالی اتاقم را
 از تصویرهای خیالی او پر می‌کنم
 خدای من زیباست
 خدای من رنگین‌کمان خوشبختی‌ست
 که پشت هر گریه
 انعکاس‌اش را
 روی سقف اتاق می‌بینم
 من هیچ
 با زبان کهنه صدایش نکرده‌ام
 و نه
 لای بقچه‌پیچ سجاده
 رهایش !
 او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
 من در نهایت حیرت
 حالا
 گاه‌گاهی که به هم خیره می‌شویم
 تشخیص خدا و بنده چه سخت است
  

                         " رؤیا زرین "