ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دیگر سیبی نمانده
نه برای من
نه برای تو
نه برای حوا و آدم
...ببین!دیگر نمیتوانی چشمهام را
از دلتنگی باز کنی.حتا اگر یک سیب
مانده باشد
رانده میشوم.
...سیب یا گندم؟
همیشه بهانهای هست.شکوفهی بادام
غم چشمهات
خندیدن انار
و اینهمه بهانه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمین را کشف کنم
با سرانگشتهام.زمین نه،
نقطه نقطهی تنت.
...بانوی زیبای من!دستهای تو
سیب را
دلانگیز میکند
"عباس معروفی"