فردا سه شنبه رحلت جانگداز پیامبر رحمت و مهربانی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) وشهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) است.ضمن تسلیت این روز مقاله زیر را جهت تبرک و آشنایی با سیره رسول الله(ص) تقدیم شما عزیزان میکنم واز همه التماس دعا دارم.
امام حسین علیهالسلام فرمودند: از پدرم علیه السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلی الله علیه و آله ] پرسش کردم پس فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمىنشست و بر نمىخاست مگر آن که ذکر بر لب داشت و جایى را به خود اختصاص نمىداد و از این کار، نهى مىداشت و هرگاه نزد جماعتى مىرفت در پایین مجلس مىنشست و به این کار فرمان مىداد.بهره هریک از همنشینانش را ادا مىکرد، تا آن جا که همنشین او فکر نمىکرد کسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است.
هر که با او همنشین مى شد یا پى کارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر شکیبایى مى ورزید تا این که او خود مى رفت و کسى که از ایشان [برآوردن ]حاجتى را مى طلبید، یا نیازش را برمى آورد یا کلامى خوش به او مى گفت.گشاده رویى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [دیگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او یکسان بودند.مجلس ایشان، مجلس شکیبایى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدایى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر کوچک، رحم مى آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح مى دادند و بیگانه را پاس مى داشتند.
[به پدرم] عرض کردم: شیوه حضرت صلی الله علیه و آله با همنشینانش چگونه بود؟فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و زمخت و نه، فریاد مى کشید و ناسزا مى گفت و نه عیب جویى مى کرد و نه بسیار شوخى مى کرد.خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و دیگران را نه از آن نومید مى ساخت و نه بدان ترغیب مى کرد.سه چیز را از خود دور کرده بود: لجاجت، پرگویى و بیهودگى و سه چیز را از مردم کنار نهاده بود: هیچ کس را، نه مى نکوهید و نه عیب مى کرد و در پى جستن زشتیهاى او نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه امید ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشینانش خاموشى مى گزیدند تا آن جا که گویى، پرنده بر سر ایشان نشسته است و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت مى کرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت حضرت صلی الله علیه و آله کشمکش نمى کردند.
اگر کسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلی الله علیه و آله ، همان سخن نخستین نفر مجلس بود. از آن چه مى خندیدند، او هم مى خندید و از آن چه تعجّب مى کردند، حضرت صلی الله علیه و آله هم تعجّب مى کرد.حضرت صلی الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتن شخص غریب و تقاضاى او صبر مى کرد، تا آن که اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه کسى را دیدید که حاجتى مى طلبد، او را یارى رسانید.حضرت صلی الله علیه و آله ، ستایش را از کسى جز از مسلمان حقیقى نمى پذیرفت، و سخن کسى را قطع نمى کرد، تا آن که از حد مى گذراند، پس با نهى یا برخاستن، کلام او را قطع مى کرد.
متن حدیث:
إمام الحسین علیه السلام : سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ] فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلى ذِکرٍ ، و لا یوطِنُ الأَماکِنَ ، ویَنهى مِن إیطانِها ، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ، یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ ، لا یَحسِبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَدًا أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ فی حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرُدَّهُ إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ وأمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَم حدیث ، ولا تُنثى فَلَتاتُهُ حدیث ، مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوى ، مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ ، ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ ، ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ .
قُلتُ : کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ ، لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ ، یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ فیهِ ، قد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِکثارِ ، وما لا یَعنیهِ، وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا ولا یُعَیِّرُهُ ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ ، فَإِذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّى یَفرُغَ . حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ أوَّلِهِم ، یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ ، ویَتَعَجَّبُ مِمّا
یَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ویَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَى الجَفوَةِ فی مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّى إذا کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ، ویَقولُ : إذا رَأَیتُم طالِبَ الحاجَةِ یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِئٍ حدیث ، ولا یَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّى یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیام.
«دلائل النبوة للبیهقیّ ،جلد 1 صفحه 290 »
منبع:http://yazahrajan.blogsky.com
امروز اولین سالگرد مردی عارف و فقیه از شاگردان امام راحل(قدس سره) مرحوم آیت الله العظمی آقا مجتبی تهرانی است. ضمن تسلیت این روز و بمناسبت فردا که اربعین سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین(ع) است فرازی از بیانات ایشان با عنوان "دلربایی امام حسین(ع)" را بعنوان تبرک و عرض ارادت خدمت مولا تقدیم همه عزیزان مینمایم واز همه التماس دعا دارم.
نمونه ای از دستگیری ها و تسخیر قلوب توسط امام حسین(ع)
وهب از نظر مذهب مسیحی و از نظر شرایط زندگی هفده روز است که ازدواج کرده است که به همراه همسر و مادرش به کربلا آمدند. روز عاشورا وقتی وهب خواست میدان برود، مادرش گفت برو. همسرش جلویش را گرفت و نمی گذاشت به میدان برود. برای وهب معلوم نشد که همسرش چه می گوید، از او پرسید چرا نمی گذاری به میدان بروم؟ گفت برویم پیش امامحسین، به نزد حضرت رفتند. همسر وهب گفت من مانع او هستم و دو خواسته دارم. ماجرا را برای امام حسین تعریف کردند. اگر شما امام حسین برای من تضمین می کنید، می گذارم که به میدان برود. اول اینکه می دانم وهب شهید می شود و روز قیامت جایگاه او بهشت است باید قول بدهد آنجا مرا از یاد نبرد من می خواهم آنجا با او باشم. دوم اینکه می خواهم وقتی وهب رفت و شهید شد، من تنها نباشم، من هم بیایم جزو خانواده شما باشم. تضمین کنید که خانواده تان من را سرپرستی کند، می نویسند فبکی الحسینُ علیھا السلام. امام حسین گریه کرد و بعد هم هر دو مطلب را برای این زن تضمین کرد. همین زن بود که وقتی دید وهب روی زمین افتاد و دستش قطع شد عمود خیمه را برداشت و وارد میدان شد، وهب گفت چرا تو به معرکه جنگ وارد شدی؟ گفت مگر نمی شنوی که صدای حسین بلند است؟ اَما من ذابٍّ یذُب عن حرم رسول الله. حسین دیگر کسی را ندارد و او کمک می خواهد... ببینید این خانواده مسیحی که تازه مسلمان شده چگونه راه صد ساله را یکشبه طی کردند و اسامی خود را بر جریده عالم ثبت نمودند. همه اش بر میگردد به این مسئله که حسین(ع)دلهای مستعد آنان را تسخیر کرده است. همانطوری که دل حرّ بن ریاحی را تسخیر کرد واین دلربایی همچنان ادامه دارد...
رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته
سخن دارم زاستادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
"فرازی از بیانات مرحوم آیت الله العظمی آقا مجتبی تهرانی"
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
زنده ی جاوید کیست؟ کشته ی شــمشیر دوســـت
کـــــــآب حیــــات قــــلوب در دم شـــمشیر اوســــت
گر بشــــکافی هـــنوز خـــاک شـــهیدان عشـــــــــق
آیـــد از آن کشــتگان زمـــزمه ی دوســـت دوســــــت
اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق می کند
“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”
عیسای خانواده دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند
من از حسینُ منی پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همش فرق می کند
"علی زمانیان"
منبع:http://roozeyerezvan.blogfa.com
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پر بهاست من ارزان نمی دهم
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم
نام تو را به نزد اجانب نمی برم
چون اسم اعظم است به دیوان نمی دهم
جان می دهم بشوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی جان نمی دهم
ای خاک کربلای تو مهر نماز من
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم
مارا غلامی تو بود تاج افتخار
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو
این خانه خداست به شیطان نمی دهم
گرجرعه ای زآب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمه حیوان نمی دهم
تا سر نهاده ام چو مؤید بدرگهت
تن زیر بار منت دونان نمی دهم
"سید رضا موید"
منبع:http://roozeyerezvan.blogfa.com
روز اول محرم، اولین روز از ماه سال جدید قمری است. مردم عرب در ماههایی از سال جنگ را حرام میدانستند، که از جمله آن ماه محرم است، ولی این امت در سال 61 هجری قمری احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر صلی الله علیه واله را رعایت نکردند. خون ریختند، هتک حرمت کرده و فرزندان و زنان را اسیر کردند و واقعه کربلا را رقم زدند.