یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست...
هزاران دست به سویم دراز شود !!!
پــــــــس خواهم زد
تنــــــــــها
تمنای دستان تـــــــــــو را دارم ...
زندگی دفتری از خاطره هاست...
یک نفر در دل شب
یک نفر در دل خاک...
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...
ما همه همسفریم...
هرگز مرا و احساسم را ندیدی!!!
بیا درست مثل کودکی هایمان .. بازی را از نو آغاز کنیم ..
تو چشم بگذاری و من قایم شوم ..
اگر پیدایم کردی هر چه گفتی قبول ..
حالا ..
تو چشم میگذاری و من قایم می شوم ..
درست در پشت سرت ..
و تو می گردی و من پیدا نمی شوم ..
دیدی ماه من ..
من در یک قدمی تو ام ..
و تو هرگز مرا پیدا نکردی ..
نه مرا ؛ نه آن سایه ی اضافی روی دیوار را .....
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش ۶ ٫ ۵ ماه بیشتر زنده نیست!!!
یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله .... و فاصله یعنی دو خط موازی که
هیچ موقع به هم نمیرسند!!!
یاد گرفتم هرچه عاشق تری تنها تری!!!