گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

با لمس شن های داغ مرا پیدا کن



 

و در میان آسمان ها درخشیدن آغاز خواهم کرد
تو می توانی با سلام ماه مرا پیدا کنی
ترانه ای خواهم شد
و در میان قلب ها سرودن آغاز خواهم کرد
تو می توانی با شروع اشک مرا پیدا کنی
غباری خواهم شد
و با رقص باد در صحرا نمایش آغاز خواهم کرد
تو می توانی با لمس شن های داغ مرا پیدا کنی
من در همه جا خواهم بود
هرگاه دلتنگ شدی
اشکت را لمس کن، قلبت را دریاب
مرا خواهی یافت 
 

مراقب قلب ها باشیم

 

   

  وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم
 

  پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم
 

  وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم
 

  و همچنان تنها می مانیم
 

  هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند 

                                         

                                             "ژان پل سارتر" 


خوش به حال باد

 

 خوش به حال باد ...

 گونه هایت را لمس می کند و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

 کاش مرا باد می آفریدند

 تو را برگ درختی خلق می کردند؛

 عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

 در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…

نامت ایمن است

 

وقتی کسی تو را عاشقانه دوست دارد
شیوه ی بیان اسم تو
در صدای او متفاوت است
و تو میدانی
که نامت..در لبهای او ایمن است



و توقع آغاز میشود...

 

 تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که، 

 

 ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .  

 

 انـدازه مـی گـیـری !   

 

 حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !  

 

 مقـایـسـه مـی کـنـی !

 

 و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
  

 کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
 

 که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
 

 به قـدر یـک ذره ،  

 

 یک ثانیه حتی !  

  

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود 

 

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که ما می بریم…!  

فـالِ تـو . . .

 
راحـت قـهوهَ ت را بـخـور
 
از تـه این فـنـجـان نـه کـسـی آمـده سـت

نـه کـسـی مـانـده سـت . . .
 
فـالِ تـو . . .

هـمـیـن طـعـمـی سـت که مـیـچـشـی..

    

اندوه مبهم یک دروغ

 

 برای یک بار
 

 فقط برای یک بار
 

 مرا در اندوه  مبهم یک دروغ شناور کن!  

 

 آرام سر به گوش من بگذار 

 

 وبگو دوست دارم! 

     

          "منبع: نت"

سلام روزگار...

 

  سلام روزگار......

  سلام روزگار...  

  چه میکنی با نامردی مردمان..
  من هم .. 

  اگر بگذارند ...
  دارم خرده های دلم را...
  چسب میزنم...  

  راستی این دل ...  

  دل می شود ؟   

                           

         

حساب و کتاب بازار عشق

  

  از حساب و کتاب بازار عشق 

  هیچ گاه سر در نیاوردم ! 

  و هنوز نمی دانم چگونه می شود 

  هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی 

  من بدهکارت می شوم ؟ 

 

     


    

فرار می کنم از خاطراتت

 

  خاطراتت صف کشیده اند !
  یکی پس از دیگری …
  حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
  و من …
  فرار می کنم
  از فکر کردن به تو
  مثل رد کردن آهنگی که …
  خیلی دوستش دارم خیلی !  

 
Click here to enlarge