ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بچه هاشوخی شوخی
به گنجشکها سنگ می زنند
وگنجشکها جدی جدی میمیرند
آدم ها
شوخی شوخی زخم می زنند....
و قلبها
جدی جدی می شکنند....
شوخی شوخی لبخند می زنی و من جدی جدی
عاشق می شوم
آموزگار نیستم
تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند
پرندگان نیز ، آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز در آیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند
"نزار قبانی"
دوستم داشتهباش …
و نپرس چگونه
و در شرم درنگ نکن
و تن به ترس نده
بیشِکوه دوستم داشتهباش
نیام ، گلایه دارد که به پیشوازِ شمشیر میرود
دریا و بندرم باش
وطنم وَ تبعیدگاهم
آرامش و توفانم باش
نرمی و تُندیام …
دوستم داشتهباش …
به هزاران هزار شیوه
و چون تابستان مکرر نشو
بیزارم از تابستان
دوستم داشته باش … و بگو
که نمیخواهم بیصدا دوستم داشته باشی
و آری ؛
عشق را در گوری از سکوت نمیخواهم
دوستم داشتهباش …
دور از سرزمین ظلم و سرکوب
دور از شهرِ سرشار از مرگمان
دور از تعصبها ، دور از قیدوبندهاش
دوستم داشتهباش …
دور از شهرمان
که عشق به آن پا نمیگذارد
و خدا به آن نمیآید
"نزار قبانی"