گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

وقتی عاشقم

وقتی عاشقم
حس می کنم سلطان زمانم
و مالک زمین و هر چه در آن است
سوار بر اسبم به سوی خورشید می رانم

وقتی عاشقم
نور سیالی می شوم
پنهان از نظر ها
و شعر ها در دفتر شعرم
کشتزارهای خشخاش و گل ابریشم می شوند

وقتی عاشقم
آب از انگشتانم فوران می کند
و سبزه بر زبانم می روید
وقتی عاشقم
زمانی می شوم خارج ازهر زمان

وقتی بر زنی عاشقم
درختان پابرهنه
به سویم می دوند

   "نزار قبانی "
مترجم : فرشته وزیری نسب

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوبه چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ق.ظ http://pesaremaghror.blogfa.com

سلام دوست عزیز ممنون که دل نگران من هستیدچند وقت ازفضای مجازی دوربودم.
زندگی باغی است...که با عشق باقى است...مشغول دل باش نه دل مشغول.بیشتر غصه های ما از قصه های خیالی ماست...پس بدان اگر فرهاد باشی همه چیزشیرین است...

سلام دوست گرامی.از حضور تون سپاسگزارم.براتون آرزوی شادکامی میکنم.
دلتنگی خیابان شلوغی‌ست
که تو در میانه‌اش ایستاده باشی
ببینی می‌آیند
ببینی می‌روند
و تو هم‌چنان ایستاده باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد