گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

نباید دوستت می داشتم

نام این آتش ، تنها عشق بود

و عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرف

رو به زوال می رفت 

هزاران هزار نیستی در این سه حرف

هزاران ترک شدن در سه حرف 

نامش تو بود 

و اگر می ماندی، ما می شد 

مرا ببخش

نباید دوستت می داشتم 


"جمال ثریا" 

"ترجمه‌ : سیامک تقی زاده"

نظرات 1 + ارسال نظر
مائده یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ب.ظ http://puresky.mihanblog.com

وای خدایا بعضی کلمات چه ساده بیان میشن ...

اما مفهومی در ان نهفتس که وصف ناپذیره!

از اینکه وقت میگذارین وهمه اشعار را میخونین سپاسکزارم.من به شعرهایم ایمان دارم چون از زخم هایم می آیندتو را نیز دوست دارم زیرا که زخم هایم یادگار توست "رامین اخوان "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد