گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

مناظره معروف امام رضا(ع)باعلمای ادیان و پیروان مکاتب

ادیان و پیروان مکاتب
امام رضا(ع) در مدت اقامت کوتاه خویش در مرو با عالمان ادیان دیگر مناظرات متعددی داشتند که از جمله مشهورترین آن‌ها مناظره با «جاثلیق» مسیحی و «رأس الجالوت» یهودی است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مناظرات امام على بن موسى الرضا ـ علیه‌السلام ـ فراوان است، ولى از همه مهمتر هفت مناظره است.
این مناظرات را شیخ صدوق، در کتاب عیون اخبار الرضا آورده و مرحوم علامه مجلسى نیز در جلد 49 بحار الانوار از کتاب عیون نقل کرده و در کتاب مسند الامام الرضا جلد 2 نیز آمده است.
این مناظرات عبارتند از:
1ـ مناظره با جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی) (1)
2ـ مناظره با رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان) (2)
3ـ مناظره با هربز اکبر (3)
4ـ مناظره با عمران صابى (4)
این چهار مناظره در یک مجلس و با حضور مامون و جمعى از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.
5ـ مناظره با سلیمان مروزى (5) که مستقلاً در یک مجلس با حضور مامون و اطرافیانش صورت گرفت.
6ـ مناظره با على بن محمد بن جهم (6)
7ـ مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره
هر یک از این مناظرات داراى محتواى عمیق و جالبى است که امروزه هم با گذشت حدود هزار و دویست سال از آن تاریخ رهگشا و بسیار آموزنده و پر بار است، هم از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحثها به عنوان نمونه به سراغ مناظره با جاثلیق که در یکى از جلسات بزرگ مامون واقع شده، مى رویم.
مناظره با چند عالم ادیان
هنگامى که على بن موسى الرضا ـ علیه‌السلام ـ وارد بر مامون شد او به فضل بن سهل، وزیر مخصوصش، دستور داد که پیروان مکاتب مختلف را مانند جاثلیق (عالم بزرگ مسیحى) و راس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان) و نسطاس رومى (عالم بزرگ نصرانى) و همچنین علماى دیگر علم کلام را دعوت کند تا سخنان آن حضرت را بشنوند.
فضل بن سهل آنها را دعوت کرد، هنگامى که جمع شدند نزد مامون آمد و گفت: همه حاضرند.
  

 بقیه بحث را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

مشخصات آدمهای نادان و عاقل ازدیدگاه امام رضا(ع)

بمناسبت شهادت آقا امام رضا(ع)بیانات آن بزرگوار در خصوص مشخصات آدمهای نادان و عاقل را جهت تبرک تقدیم عزیزان میکنم و از همه التماس دعا دارم.  

خداوند بزرگ زیارت ایشان را در دنیا و شفاعت این بزرگوار را در آخرت نصیب ما فرماید. انشاءالله.
 

آن حضرت(ع) در بیان مشخصات آدمهای نادان فرمودند: نادان، دلبسته به چیزی است که او را از خدا باز می دارد. (بحارالانوار جلد17؛ و نیز جلد2، صفحه288) در حقیقت از نظر آن امام(ع) نادان کسی است که نتواند میان خود و خدا و خود و خلق روابطی مناسب و درست براساس نظام احسن ایجاد کند. بنابراین، آن حضرت(ع) همان سخنی را تکرار می کند که امامان معصوم(ع) دیگر بیان داشته و فرموده اند که عقل همواره با دینداری و اخلاق همراه است و کسی که دین و اخلاق ندارد، در حقیقت عقل ندارد و گرفتار جهل است.
آن حضرت(ع) همچنین در بیان کمال عقل که لازمه اسلام و تسلیم در برابر خداست، به اموری اشاره می کند که مرتبط به همین دو حوزه دین و اخلاق است. آن حضرت(ع) می فرماید:
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
1- از او امید خیر باشد.
2- از بدی او در مان باشند.
3- خیر اندک دیگری را بسیار شمارد.
4- خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
6- در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود.
7- فقر در راه خدایش از توانگری محبوب تر باشد.
8- خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوب تر باشد.
9- گمنامی را از پرنامی خواهانتر باشد.
10- سپس فرمود: دهمی و چیست دهمی؟ پرسیده شد: چیست؟ فرمود:
احدی را ننگرد جز اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است. (تحف العقول، 443)
 

از نظر مکتب اهل بیت(ع) دین و اخلاق همان خرد و خردورزی است؛ چنانکه بی دینی و بداخلاقی نیز همان بی خردی و نادانی است. از کتاب فقه الرضا روایت رسیده که امام رضا(ع) فرمود: نگاه کن به کسی که از تو در قدرت پائین تر است و نگاه نکن به کسی که بالاتر از تو است، این عمل برای تو شایسته تر است و بیشتر سزاوار افزایش نعمت می شوی، بدان که عمل دائم کم با یقین و بینش، در نزد خدا بهتر است از عمل زیاد بدون یقین و با کوشش، بدان ورع و پرهیزگاری سودمندتر از ترک کارهای حرام و خودداری از آزار مؤمنین نیست و هیچ زندگی گواراتر از اخلاق خوب نیست و مالی سودمندتر از قناعت و نادانی زیان دارتر از خودپسندی نیست. (بحارالانوار، جلد17، صفحه 296)

               

   منبع: http://yazahrajan.blogsky.com

تصاویر زیبای شستشوی گنبد مطهر امام رضا(ع)

بمناسبت سالروز شهادت آقا امام رضا (ع)تصاویر زیبای شستشوی گنبد مطهر را تقدیم شما عزیزان همراه میکنم.  

 

 

   [تصویر:  n00105664-r-b-000.jpg]

[تصویر:  pixel.gif] 
 بقیه تصاویر را در ادامه مطلب ببینید.
ادامه مطلب ...

آشنایی با سیره رسول الله(ص)

فردا سه شنبه رحلت جانگداز پیامبر رحمت و مهربانی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) وشهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) است.ضمن تسلیت این روز مقاله زیر را جهت تبرک و آشنایی با سیره رسول الله(ص) تقدیم شما عزیزان میکنم واز همه التماس دعا دارم.
 

امام حسین علیه‌السلام فرمودند: از پدرم علیه السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلی الله علیه و آله ] پرسش کردم پس فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمى‌نشست و بر نمى‌خاست مگر آن که ذکر بر لب داشت و جایى را به خود اختصاص نمى‌داد و از این کار، نهى مى‌داشت و هرگاه نزد جماعتى مى‌رفت در پایین مجلس مى‌نشست و به این کار فرمان مى‌داد.بهره هریک از همنشینانش را ادا مى‌کرد، تا آن جا که همنشین او فکر نمى‌کرد کسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است.

هر که با او همنشین مى شد یا پى کارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر شکیبایى مى ورزید تا این که او خود مى رفت و کسى که از ایشان [برآوردن ]حاجتى را مى طلبید، یا نیازش را برمى آورد یا کلامى خوش به او مى گفت.گشاده رویى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [دیگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او یکسان بودند.مجلس ایشان، مجلس شکیبایى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدایى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر کوچک، رحم مى آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح مى دادند و بیگانه را پاس مى داشتند.
 
[به پدرم] عرض کردم: شیوه حضرت صلی الله علیه و آله با همنشینانش چگونه بود؟فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و زمخت و نه، فریاد مى کشید و ناسزا مى گفت و نه عیب جویى مى کرد و نه بسیار شوخى مى کرد.خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و دیگران را نه از آن نومید مى ساخت و نه بدان ترغیب مى کرد.سه چیز را از خود دور کرده بود: لجاجت، پرگویى و بیهودگى و سه چیز را از مردم کنار نهاده بود: هیچ کس را، نه مى نکوهید و نه عیب مى کرد و در پى جستن زشتیهاى او نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه امید ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشینانش خاموشى مى گزیدند تا آن جا که گویى، پرنده بر سر ایشان نشسته است و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت مى کرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت حضرت صلی الله علیه و آله کشمکش نمى کردند.

اگر کسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلی الله علیه و آله ، همان سخن نخستین نفر مجلس بود. از آن چه مى خندیدند، او هم مى خندید و از آن چه تعجّب مى کردند، حضرت صلی الله علیه و آله هم تعجّب مى کرد.حضرت صلی الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتن شخص غریب و تقاضاى او صبر مى کرد، تا آن که اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه کسى را دیدید که حاجتى مى طلبد، او را یارى رسانید.حضرت صلی الله علیه و آله ، ستایش را از کسى جز از مسلمان حقیقى نمى پذیرفت، و سخن کسى را قطع نمى کرد، تا آن که از حد مى گذراند، پس با نهى یا برخاستن، کلام او را قطع مى کرد.

متن حدیث:

إمام الحسین علیه السلام : سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ] فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلى ذِکرٍ ، و لا یوطِنُ الأَماکِنَ ، ویَنهى مِن إیطانِها ، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ، یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ ، لا یَحسِبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَدًا أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ فی حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرُدَّهُ إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ وأمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَم حدیث ، ولا تُنثى فَلَتاتُهُ حدیث ، مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوى ، مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ ، ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ ، ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ .
قُلتُ : کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ ، لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ ، یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ فیهِ ، قد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِکثارِ ، وما لا یَعنیهِ، وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا ولا یُعَیِّرُهُ ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ ، فَإِذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّى یَفرُغَ . حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ أوَّلِهِم ، یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ ، ویَتَعَجَّبُ مِمّا
یَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ویَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَى الجَفوَةِ فی مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّى إذا کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ، ویَقولُ : إذا رَأَیتُم طالِبَ الحاجَةِ یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِئٍ حدیث ، ولا یَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّى یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیام.

«دلائل النبوة للبیهقیّ ،جلد 1 صفحه 290 »
 

           منبع:http://yazahrajan.blogsky.com

تو اصلا وجود نداری

من به آرزوهایم ، دل باختم
نه به تو
تو اصلا وجود نداری
که چشم های آبی هم داشته باشی
و یا در زنبیلت
آفتاب حمل کنی
اگر ملکه ای از تو ساختم
به خاطر این بود
که فکر می کردم
تو می توانی
مرا به آرزوهایم برسانی همین

     "رسول یونان "

بزرگراه

این بزرگراه
تا انتهای جهان دور برگردان ندارد
و تمام خروجی‌هایش
به دو راهی چشم‌های تو می‌رسند
که بمانم و
دوستت بدارم
یا برگردم و
دوستت بدارم...

 "راضیه بهرامی"

امروز من دو ساله می شوم

دو سال است که می دانم
بی قراری چیست
درد چیست
مهربانی چیست
دو سال است که می دانم
آواز چیست
راز چیست
چشم های تو شناسنامه مرا عوض کردند
امروز من دو ساله می شوم.

    "گروس عبدالملکیان"

ایکاش با من می ماندی

ای دست
ای مخمل نسیم
ای بازگشته از سفر بیکرانگی :
- از سرزمین پاک گیاهان مهرزی -
ایکاش
گرده های محبت را
در ذهن سبز گونه ی من ، بارور کنی .
ایکاش ،
می گشودیم آرام
ایکاش
جمله های تنم را
آهنگ عاشقانه می دادی
آنگاه
آن عاشقانه را
از بر می خواندی 
ایکاش
با من می ماندی
روزی هزار بار
من را به نام می خواندی
ایکاش ...
 

  "فرخ تمیمی"

تنها صدایت

خرمن گیسویت را نمی خواهم
و کمان ابرویت را
یا نرگس چشم
یا غنچه ی دهان
یا قامت سرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمی خواهم
آه ، اگر چیزی هست برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح
صدایت صدایت صدایت
تنها صدایت از پشت تلفن راه دور

   "مصطفی مستور"

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
گر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ،
ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من !
ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...
آی ... دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا !
میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ،
یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ،
شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ،
سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است .
  

  "مهدی اخوان ثالث"