گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

تو بمان

صبر کن عشق توتفسیر شود، بعد برو

 یا دل از ماندن تو سیر شود، بعدبرو


 خواب دیدی که دلم دست بدامان تو شد

تو بمان خواب توتعبیر شود، بعد برو


 لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی

 تو بمان تا به یقین دیر شود، بعد برو


 صبر کن عشق زمینگیر شود، بعد برو

 یا دل ازدیده ی تو سیر شود، بعد برو


تو اگرکوچ کنی بغض خدا می شکند

 تو بمان گریه به زنجیر شود، بعد برو


 با تشکر وسپاس از دوست خوبم خانم مهسا برای ارسال این شعر زیبا

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوبه پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:37 ب.ظ http://pesaremaghror.blogfa.com

مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
تو حک شده ی قلب من است

فراموش کردنت کار ساده ایست فقط کافیست دراز بکشم،چشمانم را ببندم و برای همیشه بمیرم.
سلام. ممنونم که هراز گاهی سراغ از من میگیری.شادیهایت افزون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد