گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

درس سحر

سلام خدمت دوستان خوبم، امروز روز گرامیداشت حافظ بود به همین منظور پنج شعر از غزلیات لسان الغیب شیرازی را جهت میمنت وتبرک به شما خوبان وهمراهان همیشگی ام تقدیم میکنم. امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید. 

 

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

 در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم

 در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم

 چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم

 المنة لله که چو ما بی‌دل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم

 قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم

 

    "حافظ"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد