گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

 

به گردابی چو می افتادم از غم

به تدبیرش امید ساحلی بود


دلی همدرد و یاری مصلحت بین

که استظهار هر اهل دلی بود


ز من ضایع شد اندر کوی جانان

چه دامنگیر یا رب منزلی بود


هنر بی عیب حرمان نیست لیکن

ز من محرومتر کی سائلی بود


بر این جان پریشان رحمت آرید

که وقتی کاردانی کاملی بود


مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

حدیثم نکته هر محفلی بود


مگو دیگر که حافظ نکته دان است

که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

 


       "حافظ"


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:33 ب.ظ http://mywall.blogsky.com

سلام مرسی از حضورتون در وبلاگم
و ممنون بخاطر این سلیقه خوبتون تو انتخاب شعرها
این شعر حافظ یکی از شعرهایی هست که خیلی دوستش دارم
درضمن تولدتون رو هم تبریک میگم

سلام .ممنونم، زیبایی از شماست که زیبا میبینید.مرا مفتخر نمودید.

با من از روشنی حرف می زنی
و از انسان که خویشاوند همه خداهاست
با تو من دیگر در سحر رویاهایم تنها نیستم.
"احمد شاملو"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد