گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

روز هفتم

داشتم نگاهت می کردم
نگاهت می کردم
گفتم وای !
چه زیبا شده ای ! بانوی من
دستم را گرفتی
خدا گفت :
چه لحظه‌ی باشکوهی
شماها عشقبازی کنید ،
من هم خدا می شوم و
خلقت جهان را شروع کرد
سه روزش صرف اندام تو شد
سه روزش خرج دست های من
روز هفتم
صدای تو را جوری درآورد که
تا ابد دلم بریزد

 

   "عباس معروفی"


نظرات 1 + ارسال نظر
maed یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ http://computer-pardis.orq.ir

زنده یاد حسین پناهی

برای کسانی که دندان درد دارند حافظ نخوانید

آن ها به راحتی خواهند گفت خفه!

او چه می داند من چه می کشم

و او یعنی حافظ

او با تاج زرینش زیر دوش می رفت

پس تکلیف این همه نکبت چه خواهد شد؟

شعر حافظ را در مجهزترین ماشین لباسشویی شست و شو داده اند

به بی شعوری تحقیرمان نکنید!

http://jeyhoon.blogfa.com

از حضورت سرافرازم کردی.متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد