گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

مرا هم به خاطر بسپار

نمی ترسم از سرنوشت هولناک
و از دلتنگی های کشنده ی شمال
مهم نیست که سپیده دمان را دیگر نبینیم
و مهتاب بر ما نتابد

هدیه ای نثارت می کنم امروز

که در جهان بی مثل و مانند است :
عکس رقصانم را در آب
در ساعتی که جویبار شبانه هنوز بیدار ست

نگاهم را ، نگاهی که ستاره های افتان در برابرش
تاب بازگشت به آسمان ها را نیافتند

پژواک میرای صدایم را
صدایی که زمانی گرم و جوان بوده ست

این ها همه نثارت باد تا تو بتوانی بی تشویش
پرگویی ی کلاغ های حوالی شهر را تاب آوری
تا شرجی ی روزهای اکتبر
دلچسب تر از خنکای ماه گردد ...

مرا هم به خاطر بسپار ، فرشته ی من
تا اولین برف ، تا آخرین برف به خاطر بسپار

   "آنا آخماتووا"
نظرات 1 + ارسال نظر
asal شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ب.ظ http://http:/www.shaqool.ir/

تبادل لینک
عمران و معماری

سلام.سرکار خانم گلزار قبلا از وبلاگ تخصصی و وزین شما بازدید کردم وتوسط مهندس اسکندری در قسمت "لینک دوستان" وبلاگم
لینک شدید.برای آقای اسکندری پیغام گذاشتم که در تنظیمات وبلاگتون تعداد لینک پیوندها را افزایش داده تا نام وبلاگم با عنوان "گلباغ شعر محسن کاجاوی" و دیگر دوستان لینک شده به نمایش در آید.از حضورتون وحسن نظر شما سپاسگزارم. موفق وپاینده باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد