گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

به چشم خورشید تبعیدم کن

 

 

نمی دانم ؟
ابلیس در باور آدم گندم کاشت ؟
یا حوا 
از اندیشه شیطان سیب چید ؟
و یا جای خالی باور زمین 
در هر دو گزینه علامت خورد . 
هر چه بود زمین گیر شدیم 
اما اکنون 
من گندم سر می کشم 
و در باورت سیب می کارم 
مرا که شریک شدی 
در جرم دلدادگی
آن گاه با یک "دوستت دارمت " 
به انتظار عقوبت می نشینم .
کشته های مزرعه ام 
مترسک نمی خواهد 
جایی که لیلی گام بر می دارد 
کلاغ ها هم آواز قناری سر می دهند .
خدایا 
آدم و حوا را به زمین راندی 
مرا کیفر کن 
از زمین 
به چشم خورشید تبعیدم کن .  
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد