یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
"قیصر امین پور"
خسته ام از حرف سکوت
خسته ام از هر واژه که با تنهایی همرا ه است
می خواهم نقطه بگذارم در پایان همه این جملات
شاید باز نتوانم
اما من پر از فردایم
من مقلوب دیروز نخواهم شد
گوشه اتاق کز نخواهم نشست به امید خاطره
بار دیگر از نو آغاز خواهم کرد وصف تنهایی را
من پر از فردایم
در افق فردایم انتظار جایی ندارد
من به دنبال آسمان خواهم بود
به دنبال طلوع ها
به دنبال دری به سوی امید
با همه ی بی سرو سامانی ام
بازم به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانی ام
دل خوش گرمایِ کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یِ یک صحبت طولانی ام
ها به کجا می کِشی ام خوب من؟
ها... نکشانی به پشیمانی ام!
محمد علی بهمنی
آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد؛
عمر شان کوتاه است.
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم...
بوی ناب “ آدم ” می دهند...
خاطراتت از تو مردترن !
هر از گاهی در خواب و بیداری
میگیرند سراغی از اسیر خود
ومیهمانم میکنند
با نان و آبی از خون دل
حاشا به غیرتشان !
حاشا...
که از تو مردترن!!!
"محسن کاجاوی"
زمستان است و هوا پر شده
از دوستت دارم هایی که
به باد ها سپرده ام...
کاش پنجره ات باز باشد....
میلاد انوار الهی بر عاشقان مبارک باد
دو نور امشب زمشرق میزند سر
یکی خورشید و آن یک ماه انور
یکی ختم رسول باشد محمد(ص)
یکی صادق(ع) که بر دلهاست دلبر
یکی عبد خدا فخر دو عالم
یکی هم زاده زهرا و حیدر
من چشمهایم را بستم وتو قایم شدی...
وتو پیدا نمی شوی...
یا من بازی را بلد نیستم!!
یا تو جر زدی...