گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

کیستی که من ...

  

  کیستی که من

  اینگونه به اعتماد

  نام خود را

  با تو می گویم...

  کلید قلبم را

  در دستانت می گذارم

  نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

  به کنارت می نشینم

  و سربر شانه‌ی تو

  اینچنین آرام

  به خواب می روم؟

   کیستی که من

  اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!

  کیستی که من

  جز او

  نمی بینم و نمی یابم ؟!!

  دریای پشت کدام پنجره ای؟

  که اینگونه شایدهایم را گرفته ای

  زندگی را دوباره جاری نموده ای

  پر شور

  زیبا

  و

  روان

  دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم

  جان می گیرد

  و هر لحظه تعبیری می گردد از

  فردایی بی پایان

  در تبلور طلوع ماهتاب

  باعبور ازتاریکی های سپری شده...

  کیستی

  ای مهربان ترین؟

      (احمد شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد