گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

لحظه دیدار

  



لحظه ی دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام ،مستم
باز میلرزد، دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های "مخراشی به غفلت گونه ام را. تیغ" 

های "مپریشی صفای زلفکم را .باد"

آبرویم را نریزی ، دل

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد