گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

کاری اگر نداری...برو

اصلا" بگذار این ترانه 

همین حواله بوسه تمام شود 

من خسته ام 

میخواهم به عطرتشنه گیسو وگریه نزدیکتر شوم 

کاری اگر نداری...برو 

ورنه نزدیکتر بیا 

میخواهم ببوسمت. 

 

  "سید علی صالحی"

تنهاترین اتفاق

 وقتی که تو نیستی 

دنیا چیزی کم دارد

مثل کم داشتن یک وزیدن.. 

یک واژه،یک ماه... 

من فکر می کنم در غیاب تو 

همه‌ی خانه‌های جهان خالیست 

همه‌ی پنجره‌ها بسته است
 

وقتی که تو نیستی  

من همتنهاترین اتفاق بی دلیل زمین‌ام! 

واقعا" وقتی که تو نیستی 

برای گم وگور شدن! 

به کدام جانب جهان بگریزم؟

 

  "سید علی صالحی"

عطر دستهایت

تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ،
دلتنگی ام را به باد می سپارد... 

    " سید علی صالحی"