گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

نبودن و رفتن

من نمی گویم "بودن یا نبودن"

قرار ما زین پس

"نبودن و رفتن"

این پایان داستان ماست

نبودن من با رفتن تو

مثال نبودن آب برای ماهی

خفه میشوم،میمیرم

حتا اشکهایت و بغض هایم

هیچکدام سدی برای این رود نیست

ما با رود زمانه میرویم

تو به راه خود، من به انتهای خود

پائیزی من،

خاطراتم را مبر.

 " محسن کاجاوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد