تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم ! آهوکم
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
"مهدی اخوان ثالث"
****************حکایت دوست و عشق**********************
روزی *دوستی* از *عشق* پرسید:
فرق ما دو تا چیه ؟؟؟؟
.
.
*عشق* گفت:
تو با یه سلام شروع می شوی، ولی من با یه نگاه
.
.
*عشق* از * دوستی* پرسید:
حالا از نظر تو فرق ما دو تا چیه ؟؟؟؟
.
.
*دوستی* گفت:
من با یه دروغ تموم میشم و تو با مرگ ...................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هر چند سخت و طاقت فرسا
اما عشق متولد شد ...
وچه دل بر و زیبا رو ...
مقدمش مبارک
تنها بر چشمان شهلایش دریغ و حسرت ...
صد حیف
که نابیناست !
حال تا ابد همه خواهند گفت ...
عشق کور است .
ممنونم از حضورتون.دوست خوبم
سلام راستش من اسم شاعرشو نمیدونم اگه پیدا کردم حتمآ میذرم
سلام. لطف کردین که نظرم رو پذیرفتین. با مهر وسپاس فراوان.