گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

این عادلانه نیست

این عادلانه نیست
گاهی در شعرهام مجبورم
زیبایی ِ تو را
در آغوش بیگانه ای تصور کنم
افسوس که تو همچنان زیبایی
حتی وقتی
سهم من نیستی

"کامران رسول زاده"

عشق تو

تمام دنیا
محله‏ ی کوچکی ‏ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازیِ بچه ‏های محله
به عشق تو
پیر می شوم...

  "کامران رسول زاده"

تو نبودی!

ما
یک نفر بودیم !
و آن یک نفر
تو بودی !
از ما یک نفر
یکی عاشق تر بود ؛
و آن یک نفر ...
تو
نبودی !

"کامران رسول زاده"

شبیه دیگران نیستی

و
شبیه دیگران نیستی !
دیگران حرف میزنند ،
راه میروند ،
نفس میکشند ...
تو
نه حرف میزنی
نه راه میروی
و نه ...
میگذاری نفس بکشم

  "کامران رسول زاده"

شبیه تو

همین چند روز پیش
فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چند روز پیش
هیچ کس ، شبیه تو نیست

  "کامران رسول زاده "

تکیه بر هیچ

به شاخ و برگم اعتماد نکن ،
تکیه بر هیچ می زنی !
من ؛
درخت خوش باوری که
به بهار دل بسته بودم ،
اما
به موریانه ها ، باختم ...
 

   "کامران رسول زاده"

این عادلانه نیست

این عادلانه نیست،

گاهی در شعرهام مجبورم

زیبایی ِ تو را

در آغوش بیگانه ای تصور کنم،

افسوس که تو همچنان زیبایی،

حتی وقتی

سهم من نیستی!

 

"کامران رسول زاده"

از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام

شبیه موهای توست

 

جهان چیزی شبیه موهای توست،

سیاه و سرکش و پیچیده

خیال کن چه بی‌بختم من!

که به نسیمی حتی

جهانم آشوب می‌شود...

 

("کامران رسول زاده")

سواحل تو

 

اسمش را خودکشی نگذار ،
حتی نهنگی مثل من
که عمق اقیانوس را دیده
دلش برای سواحل تو تنگ می‌شود.

         (کامران رسول زاده)