گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

پیش از تو ...

پیش از تو ...

سنگ بودم ؛

دست هایت

کبوترم کرد ، جلد نگاهت !

پیش از تو ...

درخت بودم ؛

نگاهت

تبر به جان من انداخت

پیش از تو ...

ابــر بودم ؛

چشم هایت

قطره قطره آبم کرد ...

 

   "کامران فریدی"         

نظرات 1 + ارسال نظر
مائده سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:25 ق.ظ http://puresky.mihanblog.com

این شعر خیلی زیبا بود ... حس خوبی بهم داد

.
.
.
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت

شب مانده بود و جرات فردا شدن نداشت...

بسیـــار بـــود رود در آن برزخ کبـــــــــــود
اما دریـغ، زهـــره ی دریــا شدن نداشــت

ممنونم از حضورتون و از این شعر زنده یاد سلمان عزیز که نوشتید . وخوشحالم که پسندیدید. سبز باشید ومانا...

چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق
ایـن عقـده تا همیشه سر وا شدن نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد