گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

کمی صبر کن

شب ها
مثل دیوانه ای در شهرم
و روزها
مثل اندیشمندی در تیمارستان
و یادم نیست
این سطرها را
شب نوشته ام
یا روز

در همین شعر
و لابه لای همین سطرها
زنی پنهان است
که شعرهای نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت های بسته
با من
گل یا پوچ بازی می کند

نمی رویم ؟
کمی صبر کن
باران بگیرد
می رویم 

  "واهه آرمن"

محبوب کم حواس من

محبوب من حواس ندارد ...
پاهایش را روی مین جا گذاشته است ،
و دلش را گوشه ی دل من !
محبوب گوشه دل من ...
محبوب کم حواس من ...
وقتی حافظه جهان کمتر از حواس توست ،
بیا برویم در جزیره ای که ساکنانش
فقط من و تو باشیم ...

 "نسرین بهجتی"

بانوی غمها

تو بانوی غمهای عمیقی
شعرهای غمگین
کلمات جانگداز
با چشمانت می توان عزاداری کرد
باگیسوانت ، لباس سیاهی برای همیشه پوشید
با دستانت ، جام زهر نوشید
تو بانوی تاریخ منی
یک تاریخ تلخ
یک تاریخ سیاه

 "محمود درویش"
مترجم : بابک شاکر

وقتی عاشقم

وقتی عاشقم
حس می کنم سلطان زمانم
و مالک زمین و هر چه در آن است
سوار بر اسبم به سوی خورشید می رانم

وقتی عاشقم
نور سیالی می شوم
پنهان از نظر ها
و شعر ها در دفتر شعرم
کشتزارهای خشخاش و گل ابریشم می شوند

وقتی عاشقم
آب از انگشتانم فوران می کند
و سبزه بر زبانم می روید
وقتی عاشقم
زمانی می شوم خارج ازهر زمان

وقتی بر زنی عاشقم
درختان پابرهنه
به سویم می دوند

   "نزار قبانی "
مترجم : فرشته وزیری نسب

تمامش مال تو...

خانه ام وقتی که میایی تمامش مال تو
هر چـه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو
صد دو بیتی .صد غــزل ..و حتی یک بغل
شعر های خوب نیمایی تمامش مال تو
ضرب و آهنگ غزلهایم صدای پای توست
این صدای پای رویایی تمامش مال تو
وسعت آرام اقیانوس آرام دلـــــــــم
ای پری خوب دریایی تمامش مال تو
خوب یادم هست گفتی عشق_ یک بخش است
بخش کردم.عشق یک بخشی تمامش مــال تو
عشق من .عشق زمینی نیست باور کن عزیز
عشقم این عشق اهورایی تمامش مال تـــــو
باز هم بیت بد پایان شعــــرم مال من
بیت های خوب بالایی تمامش مال تو... 

 

"احمد رضا نصیری"

محتاج یک نوازش تو بودم

مژه ای افتاده را برداشتی از گونه ام
و من که عمری
محتاج یک نوازش تو بودم
آرزو کردم
کاش تمام مژه های چشم هایم می ریختند
تا تو یک به یک
با پیله ی ابریشم سر انگشتت
از گونه ام بر می داشتیشان
آن وقت
با چشمان بی مژه پلک می زدم
و تو
می خندیدی 

 "یغما گلرویی"

نامش تنهای ست

عاشقانت نخواهند ماند
یکی یکی می روند
محو می شوند
هر بوسه که بر یکی می زنی
شلیکی به دیگری ست

یک به یک خواهند رفت
تنها یکی خواهد ماند
که از همه قوی تر است
یکی که مدام دور و برت پرسه می زند

من ؟
نه
آخرین شلیک ات
کار مرا نیز ساخته است

تنها یکی خواهد ماند
که از من قوی تر است
رو به رویت خواهد نشست
به چشمانت زُل خواهد زد
و تو را از او گریزی نیست

از دیرباز می شناسمش
نامش تنهای ست

"شهاب مقربین"

پنجره ی خوابت را باز بگذار

پنجره ی خوابت را باز بگذار عشق من!

امشب هم می آیم.

پیرهن نارنجی تنت کن 

چکمه قهوه ای بپوش

موهات را بریز دور شانه ات 

و راه بیفت

امشب می خواهم در بارسلونا قدم بزنیم 

یا در فلورانس

شاید بخواهی کنار برج ایفل 

یا شهری دیگر

هر جا تو خواستی 

 هر جا که شد 

 با سرنوشت نمی توان در افتاد  

پنجره ی خوابت را باز بگذار... 

عباس معروفی "

برای آمدن کاری بکن

من برای رفتن نیامده ام
دستم برای خداحافظی بالا نمی آید،
عادت من ماندن است

موهایم را ببین
تار به تار سفید شده اند و چشمهایم
آن قدرکه به راه مانده اند
رنگ انتظار به خود گرفته اند

برای آمدن،
کاری بکن
دو صندلی در ایوان گذاشته ام
یکی برای من،
یکی هم برای تو..
که نقشِ اوّل خاطره هایم را بازی می کنی

و از بس که خوبی
همیشه جایزۀ بهترین بازیگر را تو می گیری..!

"ماندانا پیرزاده"