گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

الـلـهـم عـجـل لـــولــ♥ــیــک الـــفـــرج

 

  بازهم تنگ غروب
  آسمان دل من ابری بود
  میل باریدن داشت
  بازهم مرغک دل
  در تمنای گلی بود که بوییدن داشت
  سالها میگذرد
  آسمان دل من آبی نیست
  چشمها خسته به راه اند و در خلوتشان خوابی نیست
  میتوان گفت که رقصیدن پلک
  آرزوی عبث چشمان است
  قرنها رفت و هنوز دیدن یار در آدینه بعد
  هوس چشمان است 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد