گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

به کدام راه رفتی ، مه من

گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر
مه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین
گل باغ آشنائی ، گل من ، کجا شکفتی ؟
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد
نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی ، گل آتشین جامی
نه بنفشه ای نه بوبی
نه نسیم و گفتگویی
نه کبوتران پیغام
نه باغهای روشن

گل من میان گلهای کدام دشت خفتی ؟
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی ، مه من
تو، راز ما را ، به کدام دیو گفتی ؟
که بریده ریشه مهر ، شکسته شیشه دل
منم این گیاه تنها
به گل امید بسته
همه شاخه ها شکسته

به امید ها نشستیم و به یادها شکفتیم
درآن سیاه منزل
به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم

"محمود مشرف آزاد تهرانی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد