گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

من باز هم دیر کرده ام

گاهی زود می رسم
مثل وقتی که به دنیا آمدم
گاهی اما خیلی دیر
مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سال
من همیشه برای شادی ها دیر می رسم
و همیشه برای بیچارگی ها زود!
و آن وقت یا همه چیز به پایان رسیده است
و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است
من در گامی از زندگی هستم
که بسیار زود است برای مردن
و بسیار دیر است برای عاشق شدن
من باز هم دیر کرده ام
مرا ببخش محبوب من
من بر لبه ی عشق هستم
اما مرگ به من نزدیک تر است.

"عزیز نسین"

نظرات 1 + ارسال نظر
s@rv پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 07:32 ب.ظ http://sarvenaz.blogsky.com

سلام وعرض ارادت وادب استادارجمندم
شرمنده ام که بدلیل کسالت وگرفتاری موفق نشدم زودترازاین خدمت برسم
وسپاس ازنظر لطف جنابعالی که منت میگذارید
همیشه می آموزم ازمحضر پربارتان
شادزی

استاد گرانقدر از اینکه بنده نوازی میکنید بر شرمندگی ام افزون میشود. خدای را شاکرم بخاطر آشنایی با گوهر کم نطیری چون حضرتعالی. خدای عشق نگهدارتان و سلامتیتان روز افزون باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد