گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.
گلباغ شعر

گلباغ شعر

روح "پدرم" شاد که فرمود به استاد ..... پسرم را "عشق" بیاموز و دگر هیچ.

ستیزه جویی نکن

بلور یخ زیر پا می شکند
آسمان رنگ به رخسار ندارد
چرا عذابم می دهی ؟
چه کرده ام با تو ، نمی دانم

مرا بکش اگر می خواهی
اما ستیزه جویی نکن
از من فرزندی نمی خواهی
و شعری نیز

آن گونه کن که می خواهی
من بر سر سوگند خود هستم
زندگیم برای توست اما این اندوه
با من تا گور خواهد بود

   "آنا آخماتووا"

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوبه پنج‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:22 ق.ظ http://pesaremaghror.blogfa.com

سلام دوست خوبم ممنونم که همیشه احوال میگیرین.ببخشید این چند وقت نتم قطع بود.احوال نگرفتم

سلام دوست عزیز.خوشحالم از اینکه شما را مجددا ملاقات نمودم.سبز باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد